اشعار من

بهارنو بهار آمد و صحرا و چمن برپا شدبلبلان نغمه بکردند و جهان غوغا شدباز صحرا شده زیبا و بهار آمد بازبلبل از شوق چمن شیفته و شیدا شد،گوئیا همچو معاد است چنین رستن گلاین جهان پر شده از گل که چنین زیبا شداین چنین شور وشعف دارد این فصل قشنگنه چو یک قطره و یک رود، ببین دریا شدتو اگر طالب عشقی، بیاموز از آناین زمستان شده مغلوب و چنین اغما شدگر که الگوی تو باشد چمن و رستن گلشک نکن، خوب ببینی که درون رعنا شدمحمود شهریاری۱فروردین۹۹ اشعار من...ادامه مطلب

دخترانم   این   تولدهایتان  در مهر ماه
خانه ما را چه روشن کرد همچون نور ماه

نیمه مهر و همیشه مهرگان در خاطرات
جاودان شد  شادمان شد با طلوع   ان پگاه

امده  زهرا و اوای عزیزم    این      جهان
 این وجود نازنینان شد برایم    سر پناه

محمود شهریاری۹۹/۷/۱۵

اشعار من...